شبیه آخرین سیگار قبل از ترک

گایا مادر زمین است. گایا در زبان اوستایی یعنی زندگی

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است


روزنامه را پهن میکند،شروع میکند به پاک کردن سبزی ها، جاروبرقی را خاموش میکنم، دست و صورتمو میشورم، چشم میدوزم به تلویزیون، چندباری نگاهم میکند،دست آخر با طعنه و کنایه میگوید هیچکدوم از شرکتها بهت زنگ نزد؟نگاهش میکنم حرفی نمیزنم ،دوباره به تلویزیون خیره میشم، شروع میکنم به خود خوری،ادامه میدهد فلان دختر صدبرابر تو عرضه دارد، بغضم میگیرد، برای همه چی تو دلم فریاد میزنم کااااااش من هم همان دختر مردم بودم تا پسر این خانواده برای زجر دادن خواهرش همه کار برای بقیه بکند و پوزخند بزند به خواهرش .... بغص امانم نمیده پامیشم میرم تو حیاط ،زیر نور آفتاب،تک تک استخوانهای منجمد شده ام از گرما درد میگیرند و آروم میشوند ... دوباره می آید، میگه نمازت را نمیخونی؟نگاه به آسمونش میکنم، میگم هر وقت خوندم فقط برام بدبختی به ارمغان آورد، حساب من با خودش بماند بین خودمان، بماند برای وقتی که یه کورسوی نوری ته این جاده تاریک نشونم بده .....
  • گایا