داشت میگفت انگار عشق تو وجودت کم شده، با شیطنت خاصی هم اشاره کرد به حضور یه آدم تازه تو زندگیم
با خودم گفتم عشق؟چقدر غریب شدم با این واژه، ویتامینی به نام عشق در وجودم کم شده، اما کدام عشق؟
عشق همیشه ابراز احساست نسبت به یه جنس مخالف نیست، عشق را میشود از خانواده و دوستان هم دریافت کرد، اصلا مگر میشود اول با این عشق آشنا نشد و آنوقت ادعا کنیم که عاشق یه نفر دیگر هستیم!!!
عشق را گم کردم اصلا نمیدانم طعم عشق چیه،وقتی مفهوم دوست داشتن را از خانواده و دوستان نگیری، چطور میتونی زندگی کنی،چطور میتونی خوشبخت باشی و طعم شادی رو بچشی، حرف عشق که به میان می آید همه سکوت اختیار میکنند، انگار که متعلق به جهان دیگری باشی و با زبان بیگانه ای حرف میزنی، بعضی ها ترجیح میدهند کمی تو را مضحکه دستشان کنند و به اراجیفت درباره عشق بخندند و عده ای دیگر چشم سفید و دیوانه و .. خطابت میکنند.
هنوز هم سخت است بخواهی بگویی عشق فقط علاقه به جنس مخالف نیست، عشق را میشود همه جا یافت ،حتی میون انبوه درختان، زیر باران، میان آدمها و... لزوما نباید هر عشقی در نهایت منجر به ازدواج شود ....
اصلا عشق را نفهمیدیم، همانطور که من نفهمیدم
میدانید عشق تنها راه نجات از این غم ها و افسردگی هاست ... باید به همه چیز عشق بورزم ،باید خودم را از این حصار غم ءزاد کنم و مثل کرم ابریشم تلاش کنم تا پروانه شوم ..