شبیه آخرین سیگار قبل از ترک

گایا مادر زمین است. گایا در زبان اوستایی یعنی زندگی

تاریکی مطلق

پنجشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۱۷ ب.ظ


روزنامه را پهن میکند،شروع میکند به پاک کردن سبزی ها، جاروبرقی را خاموش میکنم، دست و صورتمو میشورم، چشم میدوزم به تلویزیون، چندباری نگاهم میکند،دست آخر با طعنه و کنایه میگوید هیچکدوم از شرکتها بهت زنگ نزد؟نگاهش میکنم حرفی نمیزنم ،دوباره به تلویزیون خیره میشم، شروع میکنم به خود خوری،ادامه میدهد فلان دختر صدبرابر تو عرضه دارد، بغضم میگیرد، برای همه چی تو دلم فریاد میزنم کااااااش من هم همان دختر مردم بودم تا پسر این خانواده برای زجر دادن خواهرش همه کار برای بقیه بکند و پوزخند بزند به خواهرش .... بغص امانم نمیده پامیشم میرم تو حیاط ،زیر نور آفتاب،تک تک استخوانهای منجمد شده ام از گرما درد میگیرند و آروم میشوند ... دوباره می آید، میگه نمازت را نمیخونی؟نگاه به آسمونش میکنم، میگم هر وقت خوندم فقط برام بدبختی به ارمغان آورد، حساب من با خودش بماند بین خودمان، بماند برای وقتی که یه کورسوی نوری ته این جاده تاریک نشونم بده .....
  • گایا

نظرات  (۲)

  • محمدجواد شهباز نسب
  • سلام.
    برا اینکه کارمون حل بشه نمیاز میخونیم.یه بار برا دوست داشتن خودش 
    برا انجام وظیفه احساس مسعولیت و...بخونیم.

    سلام.. چطوری تو؟!

    نبودیم یادمون نکردی :(

    کمرنگی توهم..


    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی